فرستنده :
دختر شاه پريون
دوشنبه 91/9/27
چــايــت را تــلــخ نـــنـــوش
يــک بــارنــگــاهــم کــن،
تـــمــام قــنــدهــاي دلــم را بــرايــت آب مـيـکـنــم ...
فرستنده :
دختر شاه پريون
جمعه 91/8/19
بوسههايت انار را ميترکاند
نفسهايت سيب را ميرساند
آغوشت ابر را ميباراند
پائيز تريني
...
تو!
فرستنده :
سحر
دوشنبه 91/8/15
دروغ نيست اگر بگوويم
که بي تو، زنده ماني ميکنم ، نه زندگاني !
.
.
.
از ميان اشک هاي غبار آلود که محتاج هر محبت است ، قطره اشکي به نام
سلام تقديمت ميکنم . . .